قطعه 19

شعر ها و یادداشت های علی باقری اصل

قطعه 19

شعر ها و یادداشت های علی باقری اصل

قطعه 19

شعر ها و یادداشت های علی باقری اصل
شاعر، روزنامه نگار، کارشناس ارشد حقوق بین الملل
حرفی از عاشقی نمی داند
شاعری که حقوق می خواند
شاعران غریب ترین مردم زمانه خویشند که تنها پناهشان سایه بانی است که از شعر ها وترانه هایشان درست می کنند

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۱۶ مطلب با موضوع «سپید» ثبت شده است

دوست من احمد!

مرد اگر دلش بشکند

بارانی بلندش را می پوشد

به خیابان می آید

مکث می کند جلوی دکه ای در پیاده رو

بغضش را می خورد

سیگاری روشن می کند

سرش را پایین می اندازد و بی اعتنا به همه رهگذران

راهش را می کشد و به ناکجا می رود

و چند لحظه بعد

صدای شر شر باران

سکوت پیاده رو را می شکند


۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۲
پارک پر بود از سایه های مرموز
وحشت
تمام وجودم را فرا گرفت
دست هایت را
رها کردم
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۲

ما هر روز نوشابه میخوردیم

و بطری هایش را در سطل زباله می ریختیم

می خواستیم پیرمردی را شاد کنیم

که آخر شب زباله ها را واکاوی می کرد

آنقدر نوشابه خوردیم 

تا مرض قند گرفتیم...


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۴

این آخرین باری ست که با هم شام خوردیم

این آخرین باری ست که با هم قدم زدیم

این آخرین باری ست که ...

آه دوست من!

ببین

چطور

"این آخرین بار"

در تمام جمله هایم ریشه دوانیده ست

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۲۳

آه دوست من احمد!

صدایت قطاری است

که در سرم سوت می کشد

گوزنی شده ام

که شاخ هایم

لابلای حرفهایت گیر کرده است

آه دوست من احمد!

حرفهایت با من

همان کاری را می کند

که بمب اتم با هیروشیما

که ارتش مصر با محمد مرسی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۱

با سلام


درخشش چشمانت

ستاره ایست

در دل  شب

که راه را نشانم میدهد

دلم را که به نگاهت می دوزم

شعر  متولد می شود...


پی نوشت: سطر پایانی شعر اصلاح شد

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۴:۰۰