قطعه 19

شعر ها و یادداشت های علی باقری اصل

قطعه 19

شعر ها و یادداشت های علی باقری اصل

قطعه 19

شعر ها و یادداشت های علی باقری اصل
شاعر، روزنامه نگار، کارشناس ارشد حقوق بین الملل
حرفی از عاشقی نمی داند
شاعری که حقوق می خواند
شاعران غریب ترین مردم زمانه خویشند که تنها پناهشان سایه بانی است که از شعر ها وترانه هایشان درست می کنند

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

آرام آرام در قلبم نفوذ می کنی

مثل مورچه ای 

که در دل سیاهی شب راه می رود

مثل آبی که راهش را در دل سنگی باز می کند

با 

  ذ

     ر

         ه

  ذ

     ر

         ه

  ذ

     ر

          ه 

             ی

وجودم در آمیخته ای

از تو که می نویسم

کلمات در ذهنم به صف می شوند

رژه می روند

خودکارم می ایستد

به احترام کلاهش را بر می دارد

اشتهایش باز می شود

و مدام روی کاغذ برقص می آید

هیچ خودکاری از نوشتن از تو سیر نمی شود

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۰

نشسته ای و شعر می نویسی 

با سیگاری که دودش

شامه ام را نوازش می کند

و ریه هایم را 

به چالش می کشد

با خودکاری که

رنگ چشمان تو را به یادم می آورد

برای هر کجای دنیا که باشی مهم نیست

مهم این است راهی را می روی 

که به مرگ  می انجامد

چه فرق می کند

در ویتنام باشی

یا توکیو

یا در صحرای غربی

یا وقتی پاسی از شب گذشته

در پیاده رو های پاریس

دست دوست دخترت را بگیری

و آرام آرام قدم هایت را بشماری

یا اصلا در همین جنوبی ترین نقطه تهران

شب را با پک های عمیقی که به سیگارت می زنی

به صبح برسانی

با نوشته هایی

که دردهایت را

روی کاغذهای کاهی

که بوی کبریت نیم سوخته می دهد می ریزد

حسودیم می شود

به تو که 

می توانی محکم 

پاهایت را روی شانه های پیاده رو بگذاری

هر وقت دلت گرفت

فندکت را بیرون بیاوری

و با بوسه های پیاپی به سیگارت

غصه هایت را دود کنی

ولی بگو چکار کنم

زمانی که به مرگ نیاز مبرم دارم

بی که هیچ راهی

برای رسیدن به آن داشته باشم

هیچ راهی

می فهمی

هیچ راهی...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۰۳

نگران تنهایی ام نباش

آنقدرها هم که فکر می کنی 

تنها نیستم

دردهایم آنقدر زیاد هست

که جای خالی

هیچ کسی را 

احساس نکنم

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۰۴

حق دارند رو سیاه باشند

همه جاده ها

وقتی هیچکدامشان

به تو منتهی نمی شوند...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۵۴

مثل یک شهر پس از زلزله ویران هستم

خسته و غمزده ، آواره و حیران هستم

چند وقتی ست هوای دلم ابری شده است

الکی... من مثلا عاشق باران هستم


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۱۷