اما حیف...
اول اقرار بود اما حیف...
بعدش اصرار بود اما حیف...
بیست و اندی هزار نامه رسید
نامه بسیار بود اما حیف...
متن ها اینچنین نشان می داد
کوفه بیدار بود اما حیف...
خیل این نامه ها برای یزید
زنگ هشدار بود اما حیف...
از ستم های بی حد اموی
گرچه بیزار بود اما حیف...
با هزاران هزار جنگاور
فصل پیکار بود اما حیف...
مردم از ظلم های بیش از حد
حالشان زار بود اما حیف...
پیش از این خلف وعده در اعراب
بینشان عار بود اما حیف...
حرفشان هیچوقت حرف نبود
کاش این بار بود اما حیف...
به نظر می رسید ایندفعه
کارشان کار بود اما حیف...
از حکایات کوفیان قبلن
او خبردار بود اما حیف...
نامه با خط کوفی آمده بود
مهرش انکار بود اما حیف...
اولش بحث بیعت مسلم
بین بازار بود اما حیف...
نه به اکراه بود بیعتشان
نه به اجبار بود اما حیف...
وقتی آمد به کوفه ابن زیاد
بحث انکار بود اما حیف...
شب به دارالاماره وارد شد
شب که ناچار بود اما حیف...
ریخت در چشم کوفیان زر و سیم
چشمشان تار بود اما حیف...
کوفه اما چه زود یادش رفت
که چرا خوار بود اما حیف...
دلشان پر ز لقمه های حرام
پر ز زنگار بود اما حیف...
سر مسلم درست فردا صبح
بر سر دار بود اما حیف...
عزاداریها قبول حق باشه.
بسیار تأثیرگذار بود و روان.
یا علی.