رباعی 10
يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۹ ب.ظ
آزرده و دل شکسته و تنها بود
یک سینه پر از تلاطم دریا بود
هرچند که خنده از لبش پر نکشید
این مرد غمی به وسعت فردا بود
۹۲/۰۵/۲۷
آزرده و دل شکسته و تنها بود
یک سینه پر از تلاطم دریا بود
هرچند که خنده از لبش پر نکشید
این مرد غمی به وسعت فردا بود
کلبه ات را بی نهایت دوست دارم همسایه
عجیب آرام ام اینجا